اشتباه نگیرید نمیخواهم درباره طنز بنویسم بلکه نوشته ای است کاملا جدی و حتی درد آور.
وای به حال وقتی که فساد به قدری زیاد شود که دیگر علنی گردد آنوقت از دست هیچ کس کاری بر نمی آید و انسان نمیداند به کجا پناه ببرد و درد خود را به که بگوید حال این فساد چه اخلاقی باشد چه مالی یا اقتصادی و چه ...
پس از این مقدمه کوتاه به این داستان واقعی توجه کنید تا بدانید منظور من چیست:
آقا محمود جوانی است زحمتکش لنگه ای که پس از سالها کار و تلاش و با به دست آوردن پول و پله ای زمینی خرید و از شهرداری مجوز دیوارکشی گرفت تا مدتی بعد که پولی بیشتر جفت جور شد برای خود خانه ای بسازد. چند روزی از شروع دیوار کشی نگذشته بود که سرو کله میراث فرهنگی پیدا شد و جلو کارش گرفت. ایشان پس از مراجعه به اداره مذبور و جویا شدن علت کار آنها این جواب شنید:
- زمین شما در کنار آب انبار قرار گرفته، آب انبار هم جزو میراث فرهنگی است و کنار هیچ میراث فرهنگی تا شعاع ۵۰ متر کسی حق ساخت و ساز ندارد.
آقا محمود با پیگیری بیشتر مسئله تا بندرعباس هم رفتند اما آنجا هم مانع کار ایشان شدند حتی با حرفهای احساسی تر که : این اموال سرمایه ملی کشور میباشد شما ها باید به ما کمک کنید تا از این سرمایه ملی محافظت شود شاید با این کار شما مبلغی را متضرر میشوید ولی با ساخت خانه در آنجا سرمایه کل مملکت متضرر میشود و از این حرفها...
بالاخره این بنده خدا کاری به جایی نمیبرد و دست از پا درازتر بر میگردد و به سراغ اداره محترم شهرداری میرود و شاکی میشود که چرا شما با وجود اطلاع از ماجرا به بنده اجازه ساخت خانه داده اید و این جواب را بخوانید که خیلی هم خواندنی است:
- ما به شما تنها مجوز دیوار کشی دادیم نه ساخت خانه
اجزاه دیوار کشی یعنی چه؟ نکند شما فکر کردید این شخص در وسط شهر میخواهد کشت پیاز و گوجه فرنگی راه بیندازد؟
خلاصه کنم محمود خان کاملا نا امید به اجبار زمین خود را به همین حال رها کرد تا اینکه چند ماهی بعد متوجه یک چیزی شد. دید که دقیقا کنار همون آب انبار و خیلی نزدیکتر تا حد مماس با آب انبار خانه ای در حال ساخت میباشد اولش با خود گفت بیچاره از ماجرا خبر نداره وامروز وفرداست که بیایند جلو کارش را بگیرنداما چند روز که چه عرض کنم چند هفته گذشت و کار آن آقا تعطیل نشد. آقا محمود کنجکاو شد و رفت تو خانه و صاحب خانه را آنجا دید که آقایی بود غیر لنگه ای به قول ما بندریها سرحدی و پس از کمی سوال و پرس متوجه شد که آقا پروانه ساخت خانه هم گرفته، آنجا بود که انگار آب سردی بر سر آقا محمود ریخته شد و فهمید که کجای کارش اشکال داشته.
محل احداث ساختمان جدید بین ۲ آب انبار
بدون پرس و جو فهمیدیم که آن پروانه چطور گرفته شده فکر کنم شما هم فهمیده باشید که کار به صورت برره ای پیش رفته.
حال انسان میماند که شکوه اش را کجا ببرد؟ امیدواریم دولت آقای احمدی نژاد که خیلی رو اینگونه مسائل تاکید دارد یه نظری هم به شهر ما بیندازد و فکر نکنم دیگر وقتی برای رسیدگی به شهرهای دیگر پیدا کند.
سلام ...به موضوع خوبی پرداخته ای ...دمت گرم ...
سلام
محمود خان اولین قربانی این هوای بد نیست و آخرین هم نخواهد بود .
نمی دانم کجا ماسک می فروشند این روزها !
.................................
تا سلام...
سلام. به نظرم نظیر این کارها در کشورمان جزئی از قوانین سیستم اداری شده و تا حق کسی را ضایع نکنند و رشوه نگیرند محال است کار کسی پیش برود. دوست عزیز در شهر من جاسک نیز همین قضایا در چند سال اخیر بوده که عزیزان شورایی زمین هایی را که حق بومیان بود را به افراد غیر بومی با نصف قیمت واگذار کرده است. از درگاه خداوند بخواهیم که از این بدتر نشود . همین است که هست.
سلام.اینجوریاست دیگه باید حل بشه این مشکلا....
سلام ... بی چه شما ایکدر فکر بد اکنین ؟! بندگان خدا شاید شاوا یه آب انبار جدید درست بکنن!
راستی لینک وبلاگ شما به از اینجا ... از آنجا اضافه شد.
سلام
اینا تازگی ندارن که...
تازه داره این ببره ای ها زیاد میشن....
از اینم بدتر میشه وایسا و تماشا کن...
harki po0lash bish....karash pish
ما اینیم
مرسی به من سر زدی
به مطلب جالبی پرداختی
و منتظر نظرات بیشتری باش چون واقعا قابل نظر دادنه
دست مریزا برادر عزیزم این درد مشترک تمام مردم ایران است به امید بهبودی مردم خوب و نجیب لنگه و تمام ایران موفق بشش خش اندش.
سلام.
انسان سختی مسوولیت است.
موفق باشی
کار خوبی می کنی که به مشکلات شهرت می پردازی. امیدوارم کسی که باید این مطلب را بخواند بیاید و سری به این وبلاگ بزند.
با سلام... آفرین برتو که مستدل این معظل رو بیان کردی... موفق باشی. خوشبختانه همه دوستان هم رای هستند و از وضعیت آکاه به جر این بابا (علی یزدی ارا ) .... این چی میگه؟... مثل اینکه حالش خوب نیست. ای آقا... این کامنتت که چندخطی چرت و پرت نوشتی... واقعا چرت و پرت نوشتی و چقدر هم بد نوشتی.. ببین گوشاتو بازکن...زیاد عرفانی روحانی اسلامی وحدانی و هر چه آنی نشو. نمیخوام درباره کامنتت توضیح بیشتری بدم . هر چی حرف بی ربط و بی محتوا بود نوشتی.... اما فقط یک چیز ..لطفا از این به بعد نه بگو ..ما.. و نه بگو.. باید...
تو مسئول تصمیم گیری خودت هستی و امرونهیت هم برا خودت. برو با بهشتت خوش باش.
بشکنه این دستم که به احمدی نژاد رای دادم.
دوستانی که نظرات خود را نوشته اند و مخاطب خود را دولت احمدی نژاد می دانند باید بدونند که این کارها در دوره دولت شریفه آقای خاتمی صورت گرفته!!! پس بیایید واقع بین باشید و مسئولین دست اندر کار مثل آقای محترم شهردار و یا از همه مهمتر کارشناس محترم شهرداری لنگه باید جواب بدهد.....مثل اینها که تو لنگه دیگه باب شده ....باید یک چیز رو اعتراف کرد از ماست که بر ماست
به امید موفقیت تمام لنگه ایها و هرمزگانی ها و ایرانی ها
کاملا صحیح و منطقی میباشد.
و خیلی هم زیبا مطلب را بیان فرمودید. لطفا مرا تنها نگذارید و از نقطه نظرات خود مرا محروم نکنید. به افرادی امثال شما جهت بهتر شدن وبلاگ نیاز است از دوستان دیگر نیز خواهش دارم به بنده کمک کنند.
من هم امیدوارم
من هم با مجتبی هم عقیده هستم .همین احمدی نژاد پارسال قولهای زیادی داد مثل آب شیرین ولی هنوز خبری نیست.